وضوت باطله
دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۵۹ ق.ظ
- کار چرا خوابیده ؟! چی شده ؟
- ابوالفضل نیست . رفته پای منبع آب داره وضو می گیره.
- مگه ساعت چنده ؟
- یه ربع به دوازده .
همه راه می افتیم به سمت مسجد روستا ، پایین تپه .
***
یک شیره آب بیشتر نیست و همه منتظرند .
یکی گفت: می خوای با همین یه لیوان برات وضو بگیرم ؟!
هنوز جواب نداده ام که صدای ابوالفضل بلند می شود .
- وضوت باطله ! ... چون برا خدا نیست !
پ.ن :
کاری که برای دل من و تو و دیگری باشد ، برای خدا نیست .
یاد شهید همت بخیر ... برای خدا کار کنید ... همه وجودتان برای خدا باشد.
راستی این خاطره بالا مال زمان جنگ نبود .
بلکه گوشه ای بود از یکی از اردوهای جهادی دانشجویان .
ضمنا اگه یه دفعه برا خدا کار کردید منو هم دعا کنید.
پ.ن :
کاری که برای دل من و تو و دیگری باشد ، برای خدا نیست .
یاد شهید همت بخیر ... برای خدا کار کنید ... همه وجودتان برای خدا باشد.
راستی این خاطره بالا مال زمان جنگ نبود .
بلکه گوشه ای بود از یکی از اردوهای جهادی دانشجویان .
ضمنا اگه یه دفعه برا خدا کار کردید منو هم دعا کنید.
نسال الله منازل الشهدا
- ۹۱/۱۱/۱۶